خیام شهرت جهانی بسیار زیادی دارد. نخستین نسخه خطی عربی کتاب جبر و مقاله
خیام به سال 1764 در هلند کشف شد. شهرت عمر خیام در میان مردم اروپا و
آمریکا، بیش تر مرهون ترجمه رباعیات معدود اوست که سرشار از زیبایی و تفکر
بنیادی حکیمانه و شاعرانه است.
اغلب خیام نیشابوری را به عنوان یکی از
شعرای برجسته می شناسیم که رباعی هایش نه تنها زبانزد ایرانی ها که
جهانیان است. اما حقیقت این است که شعر تنها زمینه ای نبود که خیام در آن
چیره دستی می کرد. این شاعر بزرگ که در قرن پنجم هجری در شهر نیشابور دیده
به جهان گشود و در زمان حکومت سلجوقیان می زیست، علاوه بر شعر، دستی بر
ریاضیات و نجوم داشت و در این زمینه ها به اکتشافات مهم و قابل توجهی نیز
رسید. از تاریخ تولد و وفات غیاث الدین ابوالفتح
عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری، تاریخ دقیقی در دست نیست اما در چند
مقاله ای که در اواسط قرن ششم نوشته شده است، به صراحت از این دانشمند
عالیقدر سخن به میان آمده است. همچنین در آثاری مانند چهارمقاله از نظامی
عروضی و زندگی نامه خیام نوشته ی ابوالحسن علی بیهقی، می توان نام و رد پای
خیام را مشاهده کرد که براساس همین شواهد، هم دوره این دو نویسنده بوده
است.
فرازی از زندگینامه خیام نیشابوری
حکیم عمرخیام، ستاره شناس، ریاضیدان و
شاعر قرن پنجم هجری با این که از نظر بیشتر مردم یک شاعر بی نظیر محسوب می
شود اما خدمات زیادی را در حوزه های مختلف به ویژه ریاضیات و ستاره شناسی
انجام داده است. با این وجود آنچه در طی صد سال اخیر مورد توجه علاقمندان
واقع شده، درحقیقت بیشتر اشعار این شاعر بزرگ بوده است که به رباعیات خیام
نیشابوری معروف است.
خیام در ۲۸ام اردیبهشت ماه سال ۴۲۷
هجری شمسی در نیشابور به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، پیشه خیمه سازی داشت و به
همین دلیل لقب خیام را یدک می کشید. سال ها بعد عمر خیام، تحصیل خود را در
رشته فلسفه و ریاضیات آغاز کرد و به سرعت توانست در این زمینه به شهرت
برسد. همین موضوع باعث شد تا جلال الدین ملک شاه از او دعوت کند تا روی
طراحی یک تقویم جدید کار خود را آغاز کند. خیام بخش زیادی از عمر خود را
صرف آموزش فلسفه و ریاضیات کرد. جالب این جا است که حتی نظریه هایی از
مهارت او در پزشکی هم وجود دارد! این دانشمند عالیقدر در همان شهری که در
آن به دنیا آمده بود، یعنی نیشابور درگذشت.
دستاوردهای خیام نیشابوری در ستاره شناسی و ریاضی
حاصل تلاش های بی وقفه عمر خیام، تدوین
جداول نجومی دقیقی بود که با حمایت های ملک شاه با عنوان الزیج الملکشاهی
به دست آمد. البته این جداول تاکنون تغییرات بسیاری را متحمل شده اند و
تنها جدول ۱۰۰ ستاره ثابت در میان آن ها بدون تغییر باقی مانده است. از سوی
دیگر به نظر می رسد که تقویمی که خیام آن را تدوین کرد به منظور حفظ ماه
های اصلی تقویم قدیمی ساسانیان ایجاد شده باشد. در تقویم ساسانیان نیز هر
یک سال شامل ۱۲ ماه بود و هر ماه سی روز داشت. گفته می شود که در این تقویم
هر ۱۲۰ سال یک بار یک سال، یک ماه اضافه داشت.
نظریات مهم ریاضی و هندسه، دستاورد دیگر خیام نیشابوری
در تقویم جلالی اما هر ۴ سال یک روز به
روزهای سال اضافه میشود اما هر دوی این تقویم ها، بر اساس ۳۶۵ روز در سال
محاسبه شده اند. خیام نیشابوری و همکارانش برای افزایش دقت تقویم جلالی
محاسبات زیادی انجام دادند که از چند و چون آن ها اطلاعات دقیقی در دست
نیست. اما به جز تقویم شمسی، فعالیت های خیام در زمینه مباحث ریاضی هم شهره
آفاق است و تفاسیر او از عناصر اقلیدسی و رساله اش درمورد جبر اهمیت زیادی
داشته و دارد.
آنچه در تفاسیر او آمده است، نشان می
دهد که خیام قصد داشته تا معادلات درجه سه را حل کند و محاسباتش بر روی اصل
پنجم اقلیدس نام او را برای همیشه در تاریخ به عنوان یک ریاضیدان برجسته
به ثبت رسانده است. خیام نیشابوری تا آن جا پیش می رود که با اثبات اعداد
حقیقی، زاویه دید جهانیان را نسبت به ریاضیات به چالش می کشد. او همچنین
نظریات مهم و قابل توجهی نیز در هندسه به ثبت رسانده است. اصلی ترین بخش
محاسبات او درمورد معادلات مربوط به مکعب است که پس از ارشمیدس، آن ها را
با یک شیوه متفاوت حل کرد.
آثار خیام
شاید بیش ترین قلمی که خیام بر روی کاغذ به حرکت درآورده به خاطر ثبت و حل
مسائل ریاضی و در برخی اوقات فلسفه بوده است . آن چه امروز از آثار خیام
در دست ماست می توان بر چندین رساله در باب ریاضیات، موسیقی و نیز چندین
رساله در باب حکمت اشاره نمود. این رسالات در مجموع 14 رساله به شرح زیر می
باشد:
- القول علی اجناس الذی بالاربعد این مجموع 5 صفحه می باشد که در کتابخانه ای در ترکیه نگهداری می شود و درباره موسیقی است.
- رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدوس. این رساله در سال 470 ه.ق نوشته و موضوع آن درباره هندسه می باشد.
- رساله قسمه ربع الدایره: یازده صفحه می باشد و موضوع آن درباره تقسیم
ربع دایره و تحلیل آن به معادله درجه سوم و حل آن به وسیله قطوع مخروطی
است.
- رساله فی البداهین علی مسائل الجبر و المقابله، درباره علم جبر است و پس از رساله فی قسمه ربع الدایره تدوین شده است.
- رساله فی الاحتیال لمعرقه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما، این
رساله درباره یافتن قیمت چیزهای مرصع بدون کندن جواهر از آن است. نام دیگر
این رساله میزان الحکم است.
- ترجمه خطبه الغراء ابن سینا، این خطبه را خیام در اصفهان به سال 472 ترجمه نموده و موضوع آن در باب حکمت و فلسفه است.
- رساله فی الکون و التکلیف. در سال 473 ه . ق قاضی عبدالرحیم نسوی که خود
شاگرد ابن سینا بود، نامه ای به خیام می نویسند و در آن از حکمت خداوندی
به خلق و خصوصا انسان و تکلیف مردم به انجام عبادات سئوال می نماید و از
مشهورترین دست نوشته های به جا مانده از خیام می باشد.
- ضروره التضاد فی العالم و الجبر و البقاء؛ این رساله پاسخ به سه سئوال است که در باب حکمت و فلسفه از خیام شده
- رساله الفیاء العقلی فی موضوع العلم اکلی؛ موضوع این رساله نیز در باب حکمت و فلسفه و موجودیت اشیاء می باشد.
- رساله در علم کلیات وجود؛ این رساله به "سلسله الترتیب" مشهور است و به پسر خواجه نظام الملک اهدا شده است.
- رساله فی الوجود؛ این رساله در باب فلسفه و حکمت است و به نام "رساله فی تحقیقات الصفات" معروف است.
- رساله جوابا "ثالث مسائل"
- رساله در کشف حقیقت نوروز؛ در برخی از متون از این رساله به نام
"نوروزنامه" یاد شده است. هر چند که برخی این اثر را متعلق به شاگرد خیام
دانسته اند
در این جا می توان به میزان رتبه علمی و تسلط و احاطه وی به علوم ریاضی و
نیز حکمت و فلسفه پی برد و دریافت که ایران و ایرانی در دوره ای از زمان بر
تارک آسمان علم و دانش چه خوش درخشیده اند و خیام را می توان یکی از
درخشانترین این ستاره ها دانست.
خیام در عهد خود شهرتی در شاعری نداشته و او را به نام حکیم و فیلسوف
شناخته اند اما بعدها رباعیات لطیف و فیلسوفانه وی شهرتی حاصل کرد و نام او
را در شمار شاعران قرار دادند. وفات خیام را در سنین 509 و 517 ه. ق نوشته
اند. در نیشابور نقاب در خاک کشید.
فهرست کوتاهی از اکتشافات ریاضی خیام
- تحقیق منظم علمی در طبقه بندی و حل معادلات درجه اول و دوم و بعضی از
معادلات درجه سوم و چهارم به نحوی که در آن دوران بی سابقه بوده است.
- پژوهش در اصل توازی اقلیدس و تکمیل پاره ای از کاستیهای آن
- پژوهش در تعیین ضرایب دوجمله ای و کاربرد آن در تعیین ریشه تقریبی اعداد
- پژوهش در برابر نسبتهای کسری
- شناسایی نسبت ترکیب آلیاژی از دو فلز (طلا و نقره)
نمونه اشعار خیام
یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم خیام
در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من گفتند
کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من خیام
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی خیام
آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آنکس که به جمگی ترا تکیه بر اوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست خیام
در هر دشتی که لاله زاری بوده است
آن لاله ز خون شهریاری بوده است
چو برگ بنفشه کز زمین می روید
خالیست که بر رخ نگاری بوده است خیام
چون آب به جویباروچون باد به دشت
روزی دگر از نوبت عمرم بگذشت
هرگز غم دوروز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدست و روزی که گذشت
ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سرو سامان مطلب
درمان طلبی درد تو افزون گردد
با درد بسازو هیچ درمان مطلب خیام
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
کدام کوزه شکست آن روز؟ - خیام
نگاره اثر رضا بدرالسماء - تکنیک: گواش و آبرنگ
بگو ستارهی دردانه، در انزوای رصدخانه کدام کوزه شکست آن روز، که با گذشتن نهصد سال هنوز حلقهی دستانش به دور گردن خیام است؟ -حسین صفا
بسم الله الرحمن الرحیم
حدود
نهصد سال پیش، خیام نیشابوری فیلسوف، منجم، ریاضیدان و شاعر بزرگ ایرانی
چشم از جهان فروبست. خیام همراه آثار ارزندهاش در حوزه ریاضیات، فلسفه و
نجوم، میراث ادبی جاودانی نیز از خود به جا گذاشت که تا به امروز
علاقهمندان به شعر و حکمت در سراسر دنیا از این خوان گسترده بهرهمند
شدهاند و خواهند شد! مجموعه رباعیات خیام، در طول تاریخ دستخوش تغییراتی
شده، اما با تمام الحاقات و کاستیهایی که در طول تاریخ بر سر این مجموعه
ارزنده آمده، خوشبختانه امروز بیشتر رباعیات او که از مفهوم و خط فکری
منسجمشان به همراه پژوهش تاریخی و ادبی قابل تشخیصاند، در دست ماست.
مهمترین
عنصر وحدتبخش رباعیات خیام مرگاندیشی است. شاید حاصل تمام زندگی علمی و
فلسفی خیام هم همین اندیشه مداوم به مرگ باشد. چنان که خود او میگوید:
ای دیده اگر کور نهیی گور ببین وین عالم پر فتنه و پر شور ببین شاهان و سران وسروران زیر گِلاند روهای چو مه در دهن مور ببین
برخی
از واژگان آنقدر در این رباعیات تکرار میشوند که میتوان آنها را به
عنوان نمادی با مفاهیم فراتر از معنای ظاهری بررسی کرد. یکی از این نمادها
«کوزه» است. اگر در میان رباعیات خیام به دنبال کوزه بگردیم، خواهیم دید که
این واژه در رباعیات خیام نقشی نمادین و کلیدی را در پازل مرگاندیشی او
ایفا میکند. خیام با استفاده از شباهت کوزه و انسان، به بیان مفاهیمی در
رباعیاتش میپردازد. در این مقاله میخواهیم به بررسی ویژگیهای این نماد و
دلایل استفاده مکرر خیام از آن بپردازیم.
-فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ
خیامبه
خلقت تن انسان از خاک و بازگشت دوباره او به آن شاره میکند. این اولین
وجه اشتراک تن انسان و کوزه است. هر دو از خاکند و خاک به خاک بازمیگردد.
گل هر دو را کوزهگری سرشته و روزی زیبایی و کارآییشان را از دست خواهند
داد.
دی کوزهگری بدیدم اندر بازار بر پاره گلی لگد همی زد بسیار و آن گل بزبان حال با او میگفت من همچو تو بودهام مرا نیکودار
عین
حال این نکته در شعر خیام هست که تمام خاکهای جهان روزی پادشاه و وزیر و
زیبارویی بودهاند که مقام و منزلتی داشتهاند و اکنون که جان در تن
ندارند، خاکی شدهاند که زیر پای ما لگدمال میشوند و از شأن و منزلت و
ثروت و روی زیبای آنها هیچ اثری باقی نمانده است.
خاکی که به زیر پای هر نادانی است کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی است هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است انگشت وزیر یا سر سلطانی است
-از کوزه همان برون تراود که در اوست
کوزه
خالی است. انسان نیز همچون کوزهای خالی میماند که ارزش و مقام او به
چیزیست که درون اوست. انسان خاکی همچون ظرفیست که بدون مظروف خود چیزی جز
مشتی خاک پست نیست. در جهانبینی خیام گرامیترین چیزی که میتواند در
کوزه باشد می ناب است و به تبع آن انسانی درون او سرشار از مستی و بیخودی
باشد به سعادت واقعی دست یافته است. درباره این که مقصود خیام کدام شراب و
کدام مستی است صحبتهای بسیار شدهاست. آیا خیام این همه تلاش کرده تا به
ما بگوید شراب انگور بخوریم و مست بشویم یا مقصود او چیز دیگریست؟
هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد کاندر صدف از نهفتگی گردد در آن قطره که راز دل دریا باشد
نباید
فراموش کرد که در ادبیات واژهها و مفاهیم میتوانند به صورت استعاری به
مفهومی کاملا متفاوت از ظاهرشان به کار بروند. نادیده گرفتن صنایع ادبی و
ظاهرگرایی در بررسی آثار ادبی اشتباهیست که باعث تنزل آنها به یک مقاله و
محدودیت ما برای درک مفاهیم میشود.
من می نه ز بهر تنگدستی نخورم یا از غم رسوایی و مستی نخورم من می ز برای خوشدلی میخوردم اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
اگر
بخواهیم فارغ از نظر شخصی و تنها به استناد رباعیات به این مهم بپردازیم
میتوان گفت هر دو دیدگاه در مورد شراب و مستی در شعر خیام درست است. خیام
درست مانند شاگرد معنویاش، حافظ شیرازی از هر دوی این مفاهیم استفاده کرده
و در برخی از رباعیات، به معنای عام کلمه نظر داشته و در برخی دیگر به
عنوان استعاره، از شراب و مستی و... بهره بردهاست. این موضوع بحث ما نیست و
صاحبنظران سخنهای بسیار در این باره گفتهاند. البته در هر دو صورت
مقصود یک چیز است: این دنیای ناپایدار و فانی ارزش حرص زدن ندارد و انسانی
سعادتمند است که از خودپرستی بیرون جهد و خودش را به نوای بربط و شادی و
عشق و مستی(؟) بسپارد.
عمرت تا کی به خودپرستی گذرد؟ یا در پی نیستی و هستی گذرد؟ می نوش که عمری که اجل در پی اوست آن به که به خواب یا به مستی گذرد
این
دومین وجه اشتراک کوزه با انسان است. ارزش هر دو به آن چیزیست که درون
آنهاست و در نهایت همان چیزی که در باطن دارند، به ظهور میرسد؛ و چون هر
دو فانی و توخالیاند، بهتر آنکه خود را از این خود فانی خالی کنند.
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری پر کن قدحی بخور بمن ده دگری زان پیشتر ای صنم که در رهگذری خاک من و تو کوزهکند کوزهگری
-خام بُدم، پخته شدم، سوختم
یکی
دیگر از دلایلی که میتواند چرایی استفاده مکرر خیام از نماد کوزه را روشن
کند، پختگی آن است. گِل خامی که در دست کوزهگر ورزیده شده، باید به آتشی
سوزان برود و خوب پخته شود تا بتوان آن را کوزه نامید. انسان نیز به همین
منوال به دنیا میآید و در رنجها و آتش این دنیا پخته میشود. کوزهای که
در شعر خیام است، نماد پختگی است. خاکی از سر و پای نازنینان و پادشاهان
جهان که پخته شده و درون او از بیخودی پر شده است. کوزهای که شاید هیچ
شاعری را به اندازه خیام به تفکر وا نداشته است.
هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری تا چند کنی بر گل مردم خواری انگشت فریدون و کف کیخسرو بر چرخ نهاده ای چه میپنداری
-این کوزه پیامی دارد
همانطور
که گفتیم، تمام این نمادها تکمیلکننده بخشی از پازل مرگاندیشی خیام است.
در نهایت کوزه با خیام رازی میگوید که به همین اندیشه برمیگردد:
از کوزهگری کوزه خریدم باری آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری شاهی بودم که جام زرینم بود اکنون شدهام کوزه هر خماری
این
کوزه پس از پختگی کامل به خاموشی میرسد. این کوزه دیگر از خود توخالیاش
سخن نمیگوید. او از عدم میگوید. از آنچه بر سرش آمده و او را به این
خاموشی(که کمال اوست) رسانده! بیآنکه زبان داشته باشد مهمترین رازش را به
خیام میگوید. راز مرگ! این همان کوزهایست که با گذشتن نهصد سال هنوز
حلقهی دستانش به دور گردن خیام است. این راز در یکی از زیباترین رباعیات
او افشا میشود:
در کارگه کوزهگری بودم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش؟
مرگاندیشی
مهمترین درسیست که میتوان از این حکیم بزرگ آموخت. درسی که هر روز نیاز
به مرور دارد. زندگی توام با مرگاندیشی، عصارهی آموزههای رباعیات خیام
است.